قران و اقتصاد

ضرورت بحث مقاله به دلیل اینکه رشته تحصیلی من در دانشگاه علوم اقتصادی است و کتابهایی که در دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقی در مورد اقتصاد نوشته می‌شود معمولاً به بررسی مشکلات روزمره می‌پردازد و آنهارا در قالب بحث‌های نظری و ریاضی مطرح می‌کند و دیگر اینکه اکثر این کتابها خاستگاه غربی دارند و از مفاهیم اسلامی تهی هستند و با کیفیت زندگی مسلمانان فاصله دارند تلاش کردم که حداقل برای پاسخگویی به شبهات خود بدانم که قرآن کریم مراجع به خط مشی زندگی انسان در بعد اقتصادی چه نظری دارد.

هدف از بحث مقاله : اثبات اینکه قرآن کریم یک نظام اقتصادی مناسب با اهداف کلی خود هدایت می‌کند و خطوط کلی آن را ترسیم می‌کند.

شیوه بحث مقاله : از آنجا که در اقتصاد معمولاً از چهار موضوع عمده یعنی تولیدـ توزیع ، مصرف و رشد بحث می‌شود لذا اگر چنین ترتیب را در مقاله نیز رعایت کنیم بهتر است البته چنین نیست که در زمینه یک موضوع، نظامی آیات بررسی شود بلکه در بسیاری از موارد، به تعدادی از آیات که برای تحقیق  ما مقدور بوده سبزه کرده‌ام.

 

نمونه‌ای از آثات اقتصادی قرآن

 

1 ـ تعاون و همکاری ـ روز تعاون 23 اردیبهشت  : سورة مائده آیه 2 تعاونوا… تا آخر ایه

2 ـ منابع طبیعی ـ هفته منابع طبیعی 22 ـ 15 اسفند ماه : سوره نحل آیه 10 ـ هوالذی … تا آیه 13 یذکرون

3 ـ مسکن و خانه‌سازی ـ تشکیل بنیاد مسکن 21 فروردین 58 ـ اعراف 74 ـ نحل 80 تا 82

4 ـ کشاورزی ـ روز دهقان اول مهرماه ، انعام 95 ـ انعام 141

5 ـ کمیته امداد ـ سالروز تشکیل کمیته امداد 14 اسفند 57 ، توبه 60

7 ـ معادن : رعد 3 و 4 ـ حجر 19 تا 23

8 ـ قرض الحسنه: بقره 245 ـ مائده 12 ـ‌ حدید / 10 ـ 13 ـ مزمل/20 ـ تغابن/19 ـ حدید/18

9 ـ بانکداری بدون ربا ـ روز ملی شدن بانکها در ایران 17 خرداد 58 ـ آل عمران/120 ـ روم/39

10 ـ خرید و فروش : انعام/153 ـ اعراف/85 ـ هود/84 ـ 86

 

نظری به اقتصاد اسلامی:

 

کسانی که فکر می‌کنند مسئل زندگی از یکدیگر جداست و هر چیزی یک مرز و قلمروی خاصی دارد و هر گوشه‌ای و قسمتی از زندگی بشر به یک شی ءِ بخصوص تعلق دارد تعجب و یا احیاناً انکار می‌کنند که کسی مأله‌ای به نام مسائل اقتصادی در قرآن طرح کند زیرا به عقیده اینها هر یک از اسلام و اقتصاد یک مسأله جداگانه است، اسلام به عنوان یک دین برای خودش و اقتصاد به عنوان یک علم برای خودش اسلام قلمرویی دارد و اقتصاد قلمروی دیگر . اما نکته این است که مسائل زندگی را نباید مجرد فرض کرد. صلاح و فساد در هر یک از شؤن زندگی در سایر شئون مؤثر است . نظام ارزشی اسلام، خوشبختی دنیا و‌آخرت انسان را به طور همزمان مورد توجه قرار داده و دنیا را مزرعه آخرت معرفی نموده است . بر این مبنا به هر رفتار اقتصادی مفید که در حوزة ارزش‌های اسلامی مجاز باشد، انجام آن مطلوب و شایسته است .

مدلها و الگوهای اقتصادی از آن جا که به شدت تابع شرایط زمانی و مکانی می باشد، قابل تجویز و ارائه به طور کلی از سوی مکتب اسلام نبوده است . اما قوانین ثابت و همیشگی حاکم بر آنها ، در منابع اسلامی بیان شده‌اند . این مقاله تحقیقی در جهت شناخت آموزه‌های اقتصادی قرآن می‌باشد.

نظر قرآن راجع به ثروت : ما آنگاه که می‌خواهیم نظری به ایده‌های اقتصادی قرآن بیفکنیم اول باید ببینیم نظر قرآن دربارة ثروت و مال چیست؟ ممکن است کسی بپندارد که قرآن اساساً ثروت را مطرود و به عنوان یک امر پلید و دورانداختنی می‌شناسد اما چیزی که پلید و مطرود باشد دیگر مقررتی نمی‌تواند داشته باشد. که آن چیز را بدست نیاورید، دست به آن نزنید، استفاده نکنید. همچنانکه دربارة‌مشروب چنین مقرراتی آمده است : لَعَنَ الله بایغها و مًشْتَریها و آکِلَ ثَمَنها و ساقیها و شاربها .

جواب این است که قرآن مال و ثروت را تحقیر نکرده، قرآن با هدف قرار دادن ثروت، با این که انسان فدای ثروت شود محال است به عبارت دیگر اینکه انسان پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره کردن بخواهد مخالف است: « الَّذینَ یَکنزْونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّه وَ کایُنفْقِوُنَها فی سَبیل ا… فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابِ الیم … توبه /34» آیاتی وجود دارند که نقش پول را در فاسد کردن شخصیت انسانی بیان می‌کنند و به همین دلیل نیز ثروت پرستی مطرود کرده است.

ـ « اِنَّ الاِنسانَ لَیَطَغْی، اَنْ را'ه اسْتَغْنی » علق 6
 

ـ « وَ لاتُطِعْ کُلَّ حَلاّفِ مَهین، مَمَّازِ مَنشّاءِ بَنَمیمْ …… اَنْ کان ذامالٍ و بَنینْ …… قلم/15ـ10
 

ـ زُیِّنَ لِلإِنْسانِ حُبَّ الشَّهواتِ مِن النِّساءِ و اَلبْنَینْ و التَضاطیرَ المُقَنْطَره مِنَ الذَّهَبِ و الَفْضَّه وَالْخیَلْ المسُومَّه » ال عمران/14 .
 

اما قرآن خود ثروت را در کمال صراحت به عنوان « خیر » نامیده است. کُنتَ عَلَیکُمْ اذِا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَکَ خَیْراً الوَصَّهُ لِلْوالدینِ و الاَقْربَین » بقره 180

و دفاع از مال را در حکم جهاد و کشته شدن در این راه و شهید تلقی کرده است الَمْقَتُولْ دُونَ اَهْلِهِ وَ مالِهِ …… و برای مال بر انسان حقوقی تأمل شده است.

ـ آشنا شدن با فهم کلام الهی از اهمیت والایی برخوردار است و این امر،‌ جز با درک درست کیفیت مطلوب زندگی انسانی از دیدگاه قرآن و سنت میسر نخواهد بود و از آنجا که معمولاً در اقتصاد نیز از چهار موضوع عمده یعنی تولید،‌توزیع، مصرف و رشد بحث می‌شود لذا آیات قرآنی مربوط به علم اقتصاد را نیز بر چنین مبنا طبقه‌بندی نموده‌ام همراه با شرح مختصری از آنها.

 

الف ـ تولید و مباحث مربوط به آن : در این مبحث به ذکر دو نمونه اکتفا می‌کنیم:

 

1 ـ قرآن و گستردگی منابع تولید: آیاتی چند از قرآن کریم گویای آن است که خداوند در زمین ، آنچه را انسان نیاز داشته، برای وی فراهم کرده است . در آیه‌ای می‌فرماید «وَاتیکم من کُلِّ ما سأَلْتُمُوُه : و هر چه از او خواسته‌اید به شما ارزانی داشته است» ابراهیم/34

و در جای دیگر می‌فرماید: « وَلَقَدْ مکَنَّا فیِ الاْرَضِ وَجَعَلْنا لَکُمْ فیها معایشَ قلیلاً ما تَشکَرون » اعراف زا « در زمین جایگاهتان دادیم و داها معیشتتان را در آن قرار دادیم : و چه اندک سپاس می‌گذارید»

بنابراین از دیدگاه قرآن کریم، در زمین آنچه مورد نیاز انسان برای ادامه زندگی لازم است، مهیاست اما این امر به معنای آن نیست که کلیه نیازمندیهای انسانی به صورت بالفعل و بدون کار و تلاش در اختیار اوست بلکه بدین معناست که انسان باید به کارگیری روحیه عمران و آبادانی و در سایر خلاقیت، ابتکار و تلاش رزق و روزی خویش را از منابع طبیعت به دست آورد و آنها را برای استفاده تغییرات ضروری دهد . و علت عمده ایجاد رفاه را تغییر دادن امکانات موجود دانسته است ،‌بنابراین اگر در مواردی مشاهده می‌شود که قرآن کریم صرف ایمان و تقوا را مایه نزول برکات الهی و رونق اقتصادی دانسته است مثل آنجا که می‌فرماید :

« وَلَوْاَنَّ اَهْلَ الْقُری آمنوا و اتَّقوا لَفَتَحْنا علیهم بَرَکاتِ من السَّماءِ و الَرْضَ  اعراف 96 »

مراد آیة شریفه این نیست که فقط ایمان و تقوا،‌یعنی پرهیز از گناه، اسراف و … موجب نزول برکات می‌شود بلکه جنبة اثباتی آن دو نیز که سعی و تلاش برای بهره‌وری مطلوب از منابع طبیعت باشد منظور خواهد بود بنابراین تلاش در راه بکارگیری وسایل برای رسیدن به مواهب طبیعت در امور مادی وسیله خواهد بود همان‌طور که در امور معنوی وسیله قرار دادن اولیاء و انبیا برای تقرب الی الله مورد نظر خواهد بود. پس روشن است که قرآن کریم دیدگاههایی مانند نظریه مالتوس را که به محدودیت منابع طبیعت و عدم کفاف آن بری انسانها معتقد است رد می‌کند.

 

2 ـ زن هم می‌تواند فعالیت اقتصادی داشته باشد:

1 ـ « واتوالنسآءِ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَه نساء /آیه 4 »  2 ـ « لِلرِّجال نَصیبُ مِمَّا اکْتَبَوا و لِلنسآء نَصیبٌ مِّمِا اکْتَبْنَ  نساء/32»  3 ـ لِلرِّجالِ نَصیبُ مِّمِا ترک الْوالِدْانِ وَ الاْقَرْبَونَ و لِلنِّسآءِ نَصیبٌ مِّما ترک الوْلِدانَ وَ الْقَرْبَونُ مّشمِا قَلَّ منِه او کَثُرَ بَضباً مفروضاً نساء/7 » در هر صورت زن هم می‌تواند کسب مشروع و فعالیت اقتصادی ـ ولو در خانه شوهرـ داشته باشد زیرا همه بر فعالیت اقتصادی محتاجند تا بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند.

 

ب : توزیع

 

1 ـ سه اصل مسلم در تجارت : در آیه زیرـ که یکی از آیات مورد بحث و تحقیق در فقه معاملاتی است ـ روابط انسانی را بر اساس مبادلات تجاری بیان می‌کند. خداوند می‌فرماید:

« یا اَیُّهَا الذَّینِ امنَوا لاتَأکلُوا بَیْنَکُم بالباطلَ إلاّ اَنْ تَکوُنَ تِجارَةً عَنْ تَراضِ مِنکُمْ … نساء 29»

« ای کسانی که ایمان آورده‌اید اموال یکدیگر را به ناحق نخورید مگر آنکه تجارتی باشد که هر دو طرف به آن رضایت داده باشید»

این آیه گرامی،‌تجارت را بر اساس رضایت طرفین تشریح فرموده است از این آیه چند اصل استفاده می‌شود . اـ اصل عدم تصرف و دخالت در اموال یکدیگر ،‌که مالکیت بر آن متفرع است . اصل جواز تصرف در اموال یکدیگر بر اساس رضایت دو طرف مبادلات و تجارت، از این اصل ناشی می‌شود.  3 - اصل مالکیت که مسلم دانسته شده و در واقع این اصل زیربنای دو اصل مذکور است . در جای دیگر می‌توان از این آیه استفاده نمود که باید تجارت و معاملات با رضایت فروشنده و خریدار باشد. خرید و فروش اجباری و اکراهی و یکطرفه مردود است .

 

2 ـ اقتصاد در خانواده : در آیه‌ای از قرآن در مورد اینکه نباید در امور زندگی و در مسائل مصرفی افراط و تفریط نمود آمده : والَذّضینَ اذا اَنفَقَوُا لَمْ یُسْرِفوا و لَمْ یَقْتَروا و کانَ بَیْنَ ذالِکَ قَواماً : آنان که چون هزینه می‌کنند اسراف نمی‌کنند و خست نمی‌ورزند، بلکه میان این دو راه اعتدال را می‌گیرند. فرقان /67 .

انسانی که وظیفه تأهل را می‌پذیرد و خرج و نفقه خانواده‌ای را به عهده می‌گیرد باید برای این دخل و خرج حساب و کتاب داشته باشد به عبارت دیگر تا آنجا که برای او مقدور است در جهت رفاه نسبی خانواده بکوشد. از نظر قرآن، حد مطلوب حالت اعتدال و میانه‌روی است لذا قرآن می‌فرماید « نه » دست خویش را از روی خست به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره بگشای که در هر دو حالت، ملامت زده و حسرت خورده بنشینی. اسراء29.

 

ج ـ مصرف :

1 ـ یتیم ورشکسته اقتصادی است، روا نیست مال او مصرف گردد:

خوردن مال یتیم و مصرف نمودن دارایی او به هر شکلی حرام است. مگر در مواردی که حالت سوددهی داشته باشد و به اصطلاح اموال او افزایش یابد . « وآتوالیتامی اَمْوالَهُمْ وَ لاتُتَبدَلَّوا الْخَبیثَ … »

مال یتیمان را به یتیمان بدهید، و حرام را با باطل مبادله مکنید و اموال آنها را همراه با اموال خویش مخورید که این گناه بزرگی است … نساء آیه 9 . فامَّا الیتیم فلا تَقْهَرْ مخی/9.

 

2 ـ مصرف‌های ضد ارزشی :

« یا اَیُهَاالذَّینَ امَنوا أنِ الْاَحْبارِ وَالرَّهْبانِ لِیَاْکُلوُنَ امَوْالَ الناسَّ بِالباطِل و یَصْدوّنَ عن سبیل ا… » توبه /34  انسان در مقابل آنچه مصرف می‌کند باید تولیدات یا خدمات تحویل دهد و به نحوی به جامعه‌اش خدمت کندو الا از مصادیق « اَکْل الاموال بالباطل » خواهد بود. اگر به عوض آگاهی دادن و سوق دادن مردم به سوی واقع، آن و گمراه و دور از حقیقت کند آن فردی که در این مورد می‌گیرد حرام و مصداق « اکل المال بالباطل » است همانند رشوه،‌ربا و … .

 

د ـ رشد

1 ـ اقتصاد مورد علاقه انسانها:

در قرآن آمده است : « زُیِّنَ للاِنْسانِ حُبَّ الشَّهواتِ مِنَ النِسآءِ و … آل عمران 14»

در چشم مردم آرایش یافته است،‌عشق به امیان نفسانی و دوست داشتن زنان و فرزندان و همیانهای زر و سیم و اسبان و چهارپایان و زراعت . همه اینها منابع زندگی این جهان هستند در حالی که بازگشت گاه خوب نزد خداست»

1ـ در آیه فوق بهره اقتصادی و سیاسی بردن از زن نیز مورد نظر می‌باشد  2ـ در آیاتی از قرآن ابتدا به منافع کشاورزی و رونق آنی اشاره شد . و سپس ذکر شده که بهتر از آن نیز وجود دارد یعنی این منابع اقتصادی در نظر مردم،‌ مورد علاقه است و خداوندبهتر از آنها را به مردم نشان می‌دهد.

اخلاق مؤمنان با اخلاق قوم یهود در امور اقتصادی فرق دارد.

« یا بنی اسرائیل اْذکُرُا نعمتی الَّلتی اَنْعَمْتَ علَیکَمْ واَنّی فَضَّلْتکُمَ علی العالمین بقره/47»

خداوند قوم بنی اسرائیل را بر سایر اقوام موجود آن روز برتری داد آنها دارای بهترین سرزمین از نظر آب و هوای مناسب با چشم سار بودند و منطقه پراستعدادی برای کشاورزی و دامداری داشتند ولی ناسپاسی کردند و از بهره‌برداری خوب از آن مواهب خودداری نمودند و اطاعت از انبیای زمان را کنار گذاشتند اما مؤمن در رفتار اقتصادی خودش اطاعت از انبیاء را بر هر چیزی دیگر مقدم می‌دارد.

او شکر زبانی و عملی خود را به جا می‌آورد تا در پیشگاه خدای خود سرافکنده نباشد.

عدالت اجتماعی در قرآن : اهداف اقتصادی در هر مکتب اقتصادی باید مشخص و روشن باشد . در مکتب اسلام نیز اهداف اقتصادی شامل، عدالت اقتصادی و اجتماعی، قدرت اقتصادی حکومت اسلامی،‌رشد اقتصادی و استقلال می‌باشد که نظر قرآن را راجع به هر یک از آنها شرح می‌دهیم:

 

عوامل انحراف از عدالت : معمولاً دو عامل مهم برای انحراف از مرز علایق وجود دارد که قرآن به هر دو عامل توجه فرموده است . اولین عامل انحراف . حب ذات و علاقه‌ها و روابط است . قرآن در این باره می‌فرماید: « یا ایهاالذین آمنوا قوامین بالقسط شهداء لله و اعلی انفسکم اولوالدین و الاقربین ان یکن غنیا اوفقیرا فادلله اولی مهیما » نساء /135  « ای کسانی که ایمان آورده‌اید کاملا به عدالت قیام کنید و گواهی‌های شما فقط برای خدا باشد گرچه به زیان خود شما یا والدین و بستگان تمام شود و مسئله فقیر بودن یا غنی بودن در گواهی دادن شما اثر نکند زیرا خدا سزاوارتر است به اینکه از آنها حمایت کند. یعنی مسئولیت شما فقط دفاع از حق است بدون هیچگونه ملاحظه فامیلی یا اقتصادی دومین عامل برای اینکه انسان در خط عدالت حرکت نکند مسئله ناراحتی‌هائی است که انسان از فردی و یا گروهی می‌بیند و در این زمینه نیز قرآن می‌فرماید « یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء‌ بالقسط و لایجرمنکم ثنآن قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هوا اقرب لِلتَّقوی » مائده /8 ای کسانی که ایمان آورده‌اید برنامه شما قیام خالصانه و شهادت عادلانه باشد، دشمنی قوی سبب انحراف شما از مرز عدالت نشود و خرده حساب‌های سابق را تصفیه نکنید و مکرراً فرمان می‌دهد که به عدالت رفتار کنید که به تقوی نزدیکتر است.

قرآن عامل دیگری را نیز از عوامل انحراف در عدالت معرفی می‌کند که همان مسئله رشوه است . در این زمینه قرآن می‌فرماید : « و لاتأکلو اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها الی الحکام لتأکلوا فریقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون» بقره /182.

قدرت اقتصادی حکومت اسلامی : دومین هدف اقتصادی اسلام که می‌توان آن را عنصری بیرونی یا فرامرزی دانست، قدرت اقتصادی حکومت اسلامی در برابر سایر حکومت‌هاست که این امر به دو منظور می‌باشد .

1ـ ترساندن کفار و دشمنان خارجی تا به ذهن آنها نقشه تجاوز نظامی و امکان تحت فشار قرار دادن حکومت اسلامی از نظر اقتصادی و محاصره اقتصادی، خطور نکند. « وَ اَعِدّولَهُمْ ماَسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَةَّ وَمِنْ رُباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّاللهَ و عَدُوکَّمْ » انفال /60 در آیه فوق اطلاق کلمه « قوة » شامل هر نیرویی می‌شود و این شمول با استفاده از روایات اثبات می‌شود که از ذکر روایات خودداری می‌کنم . پس کلمة « قوه » شامل نیروی برتر اقتصادی نیز که مسلماً برای رویارویی با دشمن از حمله ابزار حتمی شمرده می‌شود،‌خواهد شد.از تعلیل ذیل آیة شریفه « تَرْهَبوُنَ بِه بَدُواَّ … وَعَدوُکَّمْ ، استفاده می‌شود که هر وسیله‌ای که موجب ترساندن کفار شود مطلوب است و یکی از مهمترین وسایل ترس،‌قدرت اقتصادی حکومت اسلامی است پس رساندن حکومت اسلامی به قدرت و استقلال اقتصادی از اهداف اقتصادی اسلام می‌باشد.

2 ـ اشاعه اسلام در خارج از مرزهای حکومت اسلامی با بهره‌گیری از امکانات اقتصادی و کمک به ملل فقیر .

«و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون» هود،‌113

بر اساس این آیه اعتماد به ستمکاران ـ که از دیدگاه قرآن کافران مصداق اتم آن هستند ـ و تمایل به آنها جایز نیست و اگر حکومت اسلامی استقلال اقتصادی نداشته وبه غیر مسلمین وابسته باشد، بر ظالمین اعتماد کرده است . پس یکی از وظایف حکومت اسلامی استقلال اقتصادی است که زمینه قدرت و اقتدار اقتصادی را فراهم می‌کند. این امر را قاعدة فقهی فی سبیل نیز تأکید می‌کند « لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً » نساء 114 که بر اساس قوانین فقهی هر گونه واردات و یا تجارتی که باعث تسلط کفار بر جامعه اسلامی شود ، حرام شمرده می‌شود.

3 ـ استقلال: برخی حاکمیت سیاسی اسلام را جزو اهداف اقتصادی اسلام معرفی کرده‌اند د رحالی که این امر عنصری سیاسی و یکی از اهداف سیاسی اسلام ذکر کرد به هر حال درباره استقرار حکومت سیاسی اسلام آیات بسیار فراوانی در قرآن دیده می‌شود از جمله آیاتی که لزوم اجرای قوانین قضایی، نظام و … را که توسط دولت اسلامی باید انجام گیرد ،‌تأکید می‌کند  وَاَعِدوُالَهُمْ ماَستْطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ … انفال 60 .

4 ـ رشد اقتصادی ، قبلاً آیاتی که مربوط به لزوم اقتدار اقتصادی و رشد آن در جامعه اسلامی می‌باشد ذکر شد در بحث توسعه اقتصادی نیز به آنها اشاره خواهد شد.

آیاتی از قران که در آنها کلمة « اقتصاد» به کاررفته است .

1 ـ فَلَماّ نَجَّیهُمْ إلی البَرِّ فَمِنْهُم مُقْضِد

2 ـ فَمِنْهُمْ ظالِمْ لِیضَه و مِنْهُم مُقْضَدِ و مِنْهُم سابِق بالخِیرْات  فاطر/32

3 ـ مِنْهُمْ اُمَّه مُقْتَصِدةً وَ کَثیرً مِنْهُم سآءَ مایَعْلَموُنَ    مائده 66

در همه آیات فوق اقتصاد به معنای میانه‌روی به کار رفته است .

 

واحدهای اندازه‌گیری که در قرآن به کار رفته است :

1ـ الوَرِق : کهف 19                                   2 ـ دِرْهَم                        3ـ دینار

4ـ تَقیر: نساء /53                         5ـ قِطمیر: فاطر/13            6ـ فردل : انبیاء/47

7 ـ قیراط : انبیاء /47                                 8ـ ذرع : حاقه /32 9 ـ صاع: یوسف /72

10 ـ قنکار : آل عوان/14 ـ نساء /20                          11ـ ذره: نساء /45 ـ زلزال / 7

13 ـ دیه : نساء /92

 

« اَ للّهُمَّ تَقَّبلَ مِنّااِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلِمْ »


 

 

منابع و مآخذ

 

1ـ آیات مناسب برای ایام مناسب ،‌حسن دولتی، انتشارات احرار تبریز

2 ـ نظری  به نظام اقتصادی اسلام ،‌مطهری ، انتشارات صدرا، چاپ هفتم،‌فرودین 77.

3ـ اقتصاد در قرآن، محمد حسین ابراهیمی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم چاپ اول بهار 75

4 ـ مکتب و نظام اقتصادی اسلام،‌مهدی هادوی تهرانی، مؤسسه فرهنگی خانه خرد.

5 ـ برداشت‌های شخصی

آثار ارسالی به هفدهمین جشنواره قرآنی دانشجویان سراسر کشور

 

 

اخلاق و آزادى

اخلاق و آزادى

 

در این که آیا اخلاق، آزادى انسان را محدود مى کند و این محدودیت به سود یا زیان اوست؟ بحثهاى زیادى شده است، که به اعتقاد ما بسیارى از این بحثها ناشى از تفسیرهاى نادرستى است که براى معنى آزادى شده و مى شود، از جمله:

1 - گاه گفته مى شود: اخلاق از آن نظر که انسان را محدود مى کند مانع پرورش استعدادها است!

2- و گاه گفته مى شود: اخلاق غرائز را سرکوب مى نماید تا سعادت واقعى فرد محقق گردد، در حالى که اگر این غرائز لازم نبود، خدا آن را خلق نمى کرد!

3- و گاه مى گویند: برنامه هاى اخلاقى با فلسفه اصالة اللذة مخالف است و مى دانیم هدف آفرینش همان «لذت » است که انسان باید به آن برسد!

4- و گاه در نقطه عکس آن گفته مى شود: اساسا بشر آزاد نیست و همیشه تحت عوامل جبرى گوناگونى قرار دارد; بنابراین، نوبتى به توصیه هاى اخلاقى نمى رسد!

5- و بالاخره گاه مى گویند: بناى اخلاق دینى روى اطاعت فرمان خدا به خاطر ترس یا طمع است، و اینها جنبه ضد اخلاقى دارد!

این سخنان ضد و نقیض، از یک سو نشان مى دهد که ارزیابى صحیحى درباره اصل مفهوم آزادى نشده و از سوى دیگر، اخلاق دینى بویژه اخلاق اسلامى و پشتوانه هاى آن بخوبى مورد دقت قرار نگرفته است.

به همین دلیل، باید نخست به سراغ مساله آزادى برویم.

چرا انسان آزادى را با تمام وجودش مى طلبد؟ و چرا انسان باید آزاد باشد؟ اساسا آزادى چه نقشى در پرورش روح و جسم دارد؟ و در یک کلمه «فلسفه آزادى چیست »؟

پاسخ همه این سؤالات بطور خلاصه این است که: در درون وجود انسان، استعدادها و شایستگیها و نیروهاى بالقوه اى نهفته شده که بدون آزادى هرگز شکوفا نمى شود، به همان دلیل که انسان خواهان شکوفایى استعدادها و تکامل است خواهان آزادى که وسیله نیل به آن است مى باشد.

ولى آیا این آزادى که باعث شکوفایى استعدادهاى خلاق است آزادى بى قید و شرط است یا آزادى هدایت شده و توام با برنامه ریزى؟

این مطلب را با ذکر یکى دو مثال مى توان توضیح داد:

باغبانى را فرض کنید که براى پرورش انواع گلها و میوه ها دامن همت به کمر زده است، بذر افشانده، نهال غرس کرده و درختان را به موقع آبیارى مى کند، بدیهى است اگر این درخت در فضاى آزاد نباشد و از هوا و نور آفتاب و دانه هاى باران استفاده نکند و یا ریشه هاى آن در اعماق خاک آزادانه پیشرفت ننماید و با سنگ و موانع دیگر رو به رو شود هرگز نه گلى نصیب باغبان مى شود و نه میوه اى; بنابراین، آزادى ریشه ها و ساقه ها و شاخ و برگها براى شکوفا شدن استعدادهایشان ضرورى است.

اما گاه ممکن است این درخت شاخه هاى اضافى نامناسبى پیدا کند، و یا از مسیر رشد واقعى منحرف و کج و معوج شود، باغبان قیچى باغبانى را به دست مى گیرد و بدون هیچ ملاحظه و ترحمى شاخه هاى اضافى را که تنها فایده اش گرفتن نیروى درخت و تضعیف آن است قطع مى کند. هیچ کس نمى تواند به این باغبان اعتراض کند که چرا درخت را آزاد نگذاردى که هرگونه مى خواهد شاخ و برگ بیاورد.

و نیز درخت کج و معوج را با چوب صاف و مستقیم محکم مى بندد تا صاف شود و هیچ آدم عاقلى نمى تواند به او ایراد بگیرد چرا درخت را در بند کردى و جلو او را گرفتى; زیرا او در جواب مى گوید: درخت را باید آزاد گذاشت تا میوه هاى شیرین گلهاى زیبا دهد، نه آزادى در طریق انحراف و به هدر دادن نیروها!

در مورد انسان نیز همینطور است، او داراى استعدادهاى فوق العاده مهمى است که اگر درست رهبرى شود، به بالاترین درجات تکامل مادى و معنوى مى رسد، او آزاد است از استعدادهاى خلاقش در این راه استفاده کند، ولى آزاد نیست که آنها را به هدر دهد، و در مسیرهاى کج و معوج نابود کند.

آنها که آزادى را به معنى عامى که شامل هرگونه بى بندوبارى مى شود تفسیر کرده اند، در حقیقت معنى آزادى را نفهمیده اند، آزادى یعنى آزاد بودن در به کارگیرى نیروها در مسیرهایى که انسان را به هدفهاى والاترى (خواه مادى یا معنوى) مى رساند.

در مثالى دیگر، آزاد بودن عبور از جاده هاى کوچک و بزرگ براى رسیدن به مقصدهاى معلوم، هرگز مفهومش هرج ومرج در رانندگى و بى اعتنایى به تمام مقررات آن نیست.

هیچ آدم عاقلى نمى گوید مقید بودن رانندگان به رعایت این مقررات مانند توقف پشت چراغ قرمز، رعایت جاده هاى یک طرفه، عبور از دست راست و مانند اینها، مخالف آزادى رانندگى است، و موجب محدودیت رانندگان است، همه به چنین سخنى مى خندند و مى گویند آزادى باید در چارچوب مقرراتى باشد که انسان را به مقصد برساند نه این که باعث اتلاف اموال و قتل و جرح نفوس و مانند آن شود و انسان هرگز به مقصد نرسد.

اساسا بسیارى از این آزادیهاى کاذب، نوعى اسارت قطعى است.

جوانى که از آزادى خود سوء استفاده کرده و گرفتار مواد مخدر و اعتیادهاى کشنده دیگر شده است، در واقع اسیر است و با اعمالش حکم اسارت خود را امضا مى کند. آزادیهاى توام با رعایت موازین اخلاقى به انسان آزادى واقعى مى دهد و از اسارت او در چنگال هوى و هوسهاى کشنده رهایى مى بخشد و چه جالب است در اینجا کلام مولى على علیه السلام که مى فرماید: «ان تقوى الله مفتاح سداد، وذخیرة معاد، وعتق من کل ملکة، ونجاة من کل هلکة; تقواى الهى کلید گشایش هر درى است و ذخیره رستاخیز و سبب آزادى از هرگونه بردگى (شیطان) و نجات از هرگونه هلاکت!» (1)

از تحلیل فوق و مثالهاى بالا آزادى واقعى از آزادیهاى کاذب یا به تعبیر صحیحتر اسارتهایى تحت نام آزادى، شناخته مى شود; و جلو سوء استفاده از این مفهوم مقدس را مى توان گرفت; و هیچ گاه کسى نمى تواند به بهانه این که اخلاق، انسان را محدود مى کند، ارزشهاى اخلاقى را زیر سؤال ببرد.

همچنین پاسخ کسانى که مى گویند اخلاق غرائز را سرکوب مى کند، در حالى که اگر این غرائز لازم نبود خدا آن را خلق نمى کرد، روشن مى شود.

غرائز آدمى همچون دانه هاى حیاتبخش باران است که از آسمان نازل مى شود، بى شک اگر لازم و مفید نبود خدا آن را از آسمان نازل نمى کرد، ولى این به آن مفهوم نیست که ما اجازه دهیم قطره هاى باران دست به دست هم دهند و سیلابى ویرانگر به وجود آوردند، بلکه عقل و درایت مى گوید باید سدى در مقابل آن کشید و دریچه ها و کانالها و نهرهایى به وجود آورد و این موهبت الهى را طبق برنامه و حساب به مزارع و باغها هدایت کرد غرائز آدمى نیز مانند این دانه هاى حیاتبخش باران است که اگر تحت برنامه و کنترل در مسیرهاى سازنده درنیاید مبدل به سیلابى ویرانگر مى شود که همه چیز انسان را بر باد خواهد داد.

از آنچه در بالا آمد مى توان این نتیجه را به روشنى گرفت که اخلاق نه انسان را محدود مى کند و نه مانع پرورش انسانها است و نه غرائز خداداد را سرکوب مى نماید، بلکه کار اخلاق بهره گیرى از آزادى انسان در مسیر سعادت و رهبرى غرائز براى رسیدن به کمال مطلوب است.

با توجه به این تفسیر که به نظر ما تفسیر صحیح آزادى است پاسخ بسیارى از سخنان مخالفان اخلاق روشن مى شود و نیازى به توضیح نیست.

اعتقاد به جبر و مسائل ضد اخلاقى

بى شک رابطه بسیار نزدیکى میان اعتقاد به آزادى اراده انسان و «مسائل اخلاقى » وجود دارد; زیرا همان گونه که در گذشته نیز اشاره کرده ایم اگر اعتقاد به آزادى انسان نفى شود تمام مفاهیم اخلاقى فرو مى ریزد و از کار مى افتد.

به همین دلیل، ادیان الهى که عهده دار تربیت نفوس و تهذیب اخلاقند سرسخت ترین مدافع آزادى بشرند! (دقت کنید)

و نیز به همین دلیل، قرآن مجید مملو از آیاتى است که آزادى اراده انسان را تثبیت نموده و جبر را نفى مى کند. این آیات بالغ بر صدها آیه مى شود، که در مباحث جبر و اختیار به آن اشاره شده است. (2)

اصولا امر و نهى و هرگونه تکلیف دیگر و دعوت به اطاعت و نهى از معصیت و ثواب و عقاب و حساب و جزا، و دادگاه و اجراى حدود و مجازاتها و امور دیگرى مانند آن، همه تاکیدهاى مکررى بر مساله آزادى اراده انسان است.

و اگر آیاتى در قرآن مى بینیم که دستاویز طرفداران مکتب جبر شده دقیقا ناشى از عدم توجه به تفسیر صحیح این آیات است. چرا که این آیات ناظر به نفى تفویض است نه اثبات جبر، و شاهد آن در خود قرآن بوضوح دیده مى شود که شرح آن در منابعى که قبلا به آن اشاره شد آمده است و اینجا جاى آن بحث نیست.

اعتقاد به جبر و سلب آزادى انسان مى تواند عامل مؤثرى براى هرگونه بى بندوبارى اخلاقى بوده باشد، چرا که هر گنهکارى به بهانه این که سرنوشت او از روز ازل بطور جبرى رقم زده شده و او نمى تواند آن سرنوشت را دگرگون سازد، در منجلاب فساد و گناه غوطه ور مى گردد، اتفاقا شواهد تاریخى نیز بر این معنى داریم که گناهکارانى به استناد همین مکتب، خود را در ارتکاب گناه و اعمال ضد اخلاقى معذور مى دانستند، و مى گفتند: «ما اگر خوب یا بدیم از ناحیه خود ما نیست، باغبان ازل از روز نخست ما را چنین پرورش داده و در سرنوشت ما نوشته است! نه نیکوکاران باید افتخار به نیکى خود کنند، و نه بدکاران باید مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند!»

به همین دلیل، پیامبران الهى، و بیش از همه پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله براى تحکیم مبانى اخلاق و تهذیب نفوس، قبل از هر چیز آزادى اراده انسان را تثبیت مى کردند.

به هر حال، بحث جبر و اختیار و مسائل دیگرى مانند قضا و قدر، هدایت و ضلالت، سعادت و شقاوت، از دیدگاه قرآن، بحث مستقل و مبسوطى است که به خواست خدا در مباحث آینده تفسیر موضوعى به سراغ آن خواهیم رفت. هدف در اینجا تنها اشاره اى به این مساله و تاثیر آن در مسائل اخلاقى است نه ورود در اصل این مساله.

اما کسانى که اصل و اساس را لذت مى شمرند و ارزش نهایى براى آن قائلند و اخلاق را از آن نظر که مخالف این معنى است نامناسب مى دانند و همچون «آریس تیپ » که قبل از میلاد مى زیسته مى گویند: «خیر عبارت است از لذت، و شر چیزى جز الم نیست و هدف نهایى انسان در زندگى کام گرفتن از لذائذ جهان است، و نباید به نتایج نیک و بد آن فکر کرد!» (3)

آنها از این نکته غافلند که به فرض ما لذت را منحصر در لذائذ مادى بدانیم و از لذائذ معنوى که به مراتب از لذات مادى روحپرورتر است صرف نظر کنیم، رسیدن به لذت مادى نیز بدون رعایت اخلاق ممکن نیست، چرا که کامجویى و لذت بى قید و شرط، رنج و الم بسیار دردناکى در پى دارد که به خاطر آن هم که باشد، باید از آن لذت نقد که رنجى عظمیتر در پى دارد، صرف نظر کرد.

این سخن گرچه از دهان کسى خارج شده که ظاهرا در ردیف فلاسفه پیشین است ولى به سخنان مبتلایان به مواد مخدر مى ماند که وقتى به آنها گفته شود، لذت امروز شما مایه بدبختى عظیم و درد و رنج طاقتفرساى فردا است، در جواب مى گویند: دم غنیمت است، و امروز را دریاب و فکر فردا مباش!

ولى فردا که غول وحشتناک بیماریهاى جانکاه عصبى، قلبى و مغزى، که ناشى از اعتیاد ست به او حمله ور مى شود، بر منطق گذشته خویش مى خندد و تاسف مى خورد، ولى بدبختانه غالبا راهى براى بازگشت وجود ندارد.

توصیه هاى اخلاقى در مورد رعایت عفت، امانت، راستى، و صداقت و جوانمردى و فتوت، همه از این قبیل است. جامعه اى که نادرستى و خیانت در آن رایج مى شود، چه لذتى از زندگى نصیب مردم آن جامعه خواهد شد!

مردمى که بخل سراسر وجودشان را گرفته، و همه چیز را براى لذت شخصى خود مى طلبند در برابر هجوم مشکلات، سخت آسیب پذیرند، چرا که هر فردى در آن جامعه تنها است و ایستادن افراد تنها در مقابل مشکلات، بسیار مشکل است در حالى که اگر روح همبستگى و سخاوت و فتوت در میان آنها حاکم باشد، هر فردى به زمین مى افتد، دیگران به یارى او مى شتابند و در چنین جامعه اى هیچ کس خود را تنها نمى بیند، و در برابر هجوم مشکلات زانو نمى زند.

این همان چیزى است که سابقا بطور مشروح و با اتکا به آیات قرآن مجید به آن اشاره کردیم که رعایت اصول اخلاقى همیشه داراى دو بعد است یک بعد معنوى و یک بعد مادى، و اگر از بعد معنوى آن فرضا صرف نظر کنیم بعد مادى آن چنان گسترده است که سزاوار است به همه اصول اخلاقى پایبند باشیم تا در این دنیا نیز بهشتى بسازیم که همه در آن غرق لذت باشند و از جهنم سوزانى که زاییده مفاسد اخلاقى است برکنار بمانیم.

سرانجام به سراغ سخن کسانى مى رویم که مى گویند اخلاق دینى روى اطاعت فرمان خدا، به خاطر ترس یا طمع است، و اینها جنبه ضد اخلاقى دارند! (4)

این سخن نیز از دو جهت، قابل نقد است:

نخست این که: تعبیر به طمع و ترس، تعبیر نادرستى است، صحیح این است گفته شود که گروهى از پیروان ادیان به خاطر سعادتمند شدن در جهان دیگر و رهایى از مجازاتهایى که ناشى از عدل الهى است به سراغ ارزشهاى والاى اخلاقى مى روند، این هرگز ضد اخلاق نیست، چرا که کامجویى هاى زندگى فانى را فداى زندگى باقى کرده و منابع کوچکترى را فداى مواهب بزرگترى نموده است.

آیا اگر کسى به خاطر پرهیز از رسواییهاى ناشى از خیانت و دروغ از این دو کار پرهیز کند، عملى ضد اخلاقى انجام داده، و یا اگر کسى به خاطر حفظ سلامت خویش، لب به مشروبات الکى تر نکند و سراغ مواد مخدر نرود، عملش ضد اخلاق است، همچنین اگر کسى در برخورد با مردم نهایت ادب و تواضع و محبت را داشته باشد، تا مردم از او فرار نکنند و در زندگى تنها نماند، آیا عملى ضد اخلاقى انجام داده؟

کوتاه سخن این که، هر کار اخلاقى ممکن است آثار و منافع مادى نیز داشته باشد، توجه به آن آثار نباید طمع نامیده شود، و پرهیز از اثرات زیانبار اعمال ضد اخلاقى نباید به عنوان ترس و جبن که یک امر غیر اخلاقى است تلقى شود.

پى نوشتها

1- نهج البلاغه، خطبه 230.

2- به تفسیر نمونه (فهرست موضوعى، صفحه 99) و انوارالاصول، جلد اول، بحث جبر و اختیار مراجعه شود.

3- علم اخلاق یا حکمت عملى، صفحه 243.

4- به کتاب تجدید حیات معنوى جامعه، صفحه 169 مراجعه شود.